" عشق چیست ؟ چیزی که هیچکس نمی داند . عشق با دورترین گوشه های روح ما سخن می گوید ، با کسی که در کناری ترین گوشه های روح ما بدون چهره است ،بی شکل و بی نام : هیچکس .
عشق کودکی را در ما آزاد می کند به شما می گوید که در ورای شما تنهایی مطلقی وجود دارد و از شما تقاضا می شود به او حسادت نورزید . برای شما عشقی بدون سایه را زمزمه می کند.او با خواب های ما می خوابد و هیچ چیز دیگری توان بیان آو را ندارد ... "
" وقتی انکیزه عشق باشد هدف دوام بخشیدن، محصول همیشه عمیق و زیباست. عاشق می داند در سفر روح، چگونه به لطافتی بلورین دست می یابد. عشق انسان را سبکبال می کند .
جنگل. دریا. کباب پختن. از پی هم، بی دلیل دویدن و شاید هم به دلایلی ناگفتنی، گرد آتش شب نشستن.
اینجا صداهایی هست که در هیچ نقطه دنیا نمی شود شنید. گوش کن ! دو فاخته عاشق ، بر بلندای درختی به گفت و گو مشغولند . دو قمری هم. گوش کن ! حتی زنجره ها بر عشق می افزایند. هر علفی، دانگی بر سر دوست داشتن زندگی می گذارد. هر بوته، بیتی است عاشقانه.
عاشق زمزمه می کند فریاد نمی کشد. در گوشم زمزمه کن تا عطوفت صدایت را حس کنم . ..
ما عاقبت یادگرفتیم که حرفهای خودمان را فقط برای خودمان بزنیم. با کمترین ارتفاع. هیچ چیز همچون صدایی که به خانه همسایه می رود، همسایه را از سستی بنای خانه ما و از واماندگی هی طاقت سوز ما آگاه نمی کند. فریاد، مثل گرد ذغال، روی اشیاء خانه می نشیند و زندگی را کدر و بدرنگ می کند...."
![]()
گریه هایم بی صداست
عشق من بی انتهاست
رد پای اشکهایم را بگیر
تا بدانی خانه عاشق کجاست
عشق آوای خودش را دارد...
آوایی فرا تر از کلمات...
زبان نشانه ها !!!
سلام
خوشحالم که به عنوان اولین بازدیدکننده به وبلاگ شما سر می زنم. ورود شما را در جمع وبلاگ نویسان خوش آمد میگم.
موفق باشید.
سلام
تشکر از این نظر عالیت
پس لطفا مرا یار کن چون هیچی نمیدانم
امید مرا درک کرده باشید؟؟
میرسی ازت پیمان جان